top
داستان | واحد کار حیوانات وحشی و اهلی | میمون

داستان | واحد کار حیوانات وحشی و اهلی | میمون

کارگروه تربیتی پرتال جامع و تخصصی کودک، مهدکودک و خانواده: برای آشنایی کودک با حیوانات در این پست داستانی در مورد میمون آورده شده است.

داستان | واحد کار حیوانات وحشی و اهلی | میمون

یکی بود یکی نبود دریک جنگل بزرگ چندتا میمون وسط درختها زندگی میکردند
در بین آنها میمون کوچکی بود به نام قهوه ای که خیلی بی ادب بود.

همیشه روی شاخه ای می نشست و به یک نفر اشاره میکرد و با خنده میگفت
اینوببین چه دم درازی داره اون یکی رو چه پشمالو و زشته وبعد قاه قاه می
خندید.

هر چه مادرش او رانصیحت میکرد فایده ای نداشت.

تا اینکه یک روز درحال مسخره کردن بود که شاخه شکست وقهوه ای روی زمین افتاد.

مادرش او را پیش دکتریعنی میمون پیربرد.

دکتر اورامعاینه کرد وگفت دستت آسیب دیده  و توباید شیرنارگیل بخوری تا خوب شوی.

چند دقیقه بعد قهوه ای بقیه میمونها را دید که برایش شیر نارگیل آورده بودند.

او خیلی خجالت کشید وشرمنده شد و فهمید که ظاهر وقیافه اصلا مهم نیست بلکه این قلب مهربونه که اهمیت داره،

برای همین از آن ها معذرت خواهی کرد و هیچ وقت دیگران را مسخره نکرد.

نویسنده: خانم اعظم شریفی مهر

 

والدین و مربیان گرامی برای آشنایی بیشتر فرزند دلبندتان با حیوانات می توانید از داستان میمون استفاده کنید.



مرتبه
مرتبه
نظر و تجربه خود را برای دیگران ثبت کنید

تبلیغات ویژه

تجربه مادرانه
شما میتوانید در مورد موضوع زیر بحث و تبادل نظر کنید و در قسمت نظرات تجربه خود را با مادران در میان بگذارید :
موضوع انتخاب شده :
جدا کردن اتاق فرزندان
تجربه خودرا بنویسید
تبلیغات